نیکلاس کارداشف 3 گروه تمدن را اینگونه تعریف میکند؛
تمدن نوع یک: آنهایی که از تمام نیروی سیارهشان بهره میگیرند و کل آفتابی که به سیارهشان میرسد را استفاده میکنند. این تمدن میتواند آب و هوا را تحت سیطره درآورد، آتشفشانها را کنترل کند و تمام نیروی سیارهای در دست آنهاست.
تمدن نوع دو: آنهایی که تمام انرژی خورشیدشان را بکار میگیرند هیچ چیز مثل عصر یخبندان برخورد شهاب سنگها و حتی ابرنواخترها نمیتواند آنها را نابود کند.
تمدن نوع سه: آنهایی که از تمام نیروی کهکشان بهره میگیرند، آنها از انرژی سیاهچاله مرکز کهکشان بهره میبرند و به آسانی در جاده فضایی جولان میدهند.
مطابق این نظریه تمدن فعلی بشر که متکی به سوختهای فسیلی است شایسته تمدن نوع صفر است. اما دغدغهمندان برای توسعه تمدن بشر از تمدن نوع صفر به تمدن نوع یک چه وظیفهای دارند؟
کارداشف معتقد است، دانشگاهیان و بالاخص مهندسین در تعالی تمدن فعلی به تمدن نوع 1، وظایف بسیار بسیار حساس و خطیری بر عهده دارند. آنها باید حاکمان، رهبران سیاسی و صاحبان صنایع را به سمت معرفی و پیادهسازیِ راهبرد عمومی (universal strategy) بسیج صنعتی و فراتر از آن بسیج ملی و همگانی انرژی خورشیدی راهبری کنند.
در تمدن نوع 1 بشر باید از کل آفتاب تابیده به زمین بهرهمند شود و آبوهوا را تحت سیطره درآورد که این مستلزم ساخت و بهرهبرداری از ادوات اپتیکی در سطح بسیار وسیع است که با چالش بسیار بزرگ هزینه ساخت مواجه است. بدین معنی که بشر باید از ارزانترین گاز یعنی هوا، آیینه، عدسی و سایر ادوات اپتیکی را بسازد و این وظیفه بسیار حساسی است که بر دوش مهندسین سنگینی میکند و مهندسین برای طی مراتب تکاملی بشر باید آن را به اجرا درآورند. ادوات اپتیکی که بتواند مساحتهای زیادی از تابش خورشید را پوشش دهد و برای بهرهگیری از کل تابش خورشید و تحت سیطره درآوردن آبوهوا بسیار ضروری هستند. در همین راستا پروژههایی برای ساخت مزرعههای انرژی خورشیدی بیرون از جو زمین دنبال میشود. هر چند در آیندههای بلندمدت، روند توسعه ادوات اپتیکی در مراتب بالاتر تمدنی لازم است به حدی برسد که بشر با خود نور آیینه بسازد و تمام محتوای الکترومغناطیس عالم را در یک نقطه متمرکز کند و خود، عالم خلق کند.