مقاله «بازگرداندن آیندهنگاری استراتژیک واقعی به تجارت» استدلال قانعکنندهای برای ادغام مجدد استراتژی و آیندهنگاری ارائه میکند، دو رشتهای که زمانی در هم تنیده بودند اما هم اکنون از هم جدا شدهاند. نویسنده از وضعیت فعلی برنامهریزی استراتژیک در بسیاری از سازمانها ابراز تاسف میکند، جایی که بیدرنگ بودن عملیات روزمره اغلب منجر به فرآیندی استراتژیک میشود که بیشتر مربوط به علامت زدن جعبهها و پر کردن الگوها است.
نویسنده استدلال میکند که این رویکرد به برنامه ریزی استراتژیک نه تنها ناکارآمد بلکه کوته بینانه است، چرا که روندها و تغییرات بلندمدتی را که میتواند به طور چشمگیری بر موفقیت یک سازمان تأثیر بگذارد، در نظر نمی گیرد. برای پرداختن به این موضوع، نویسنده از بهروزرسانیها و بهبودهای مدرن در این رشتههای ترکیبی حمایت میکند، که میتواند به رهبران کمک کند چشمانداز خود را برای آینده تیزتر کنند و انتخابهای استراتژیک آگاهانهتری داشته باشند. همچنین استدلال می کند که این رویکرد نه تنها مدیران را برای تصمیمگیری بهتر توانمند میکند، بلکه تیم ها را به سمت عملکرد برتر سوق می دهد. به سازمانها اجازه میدهد تا تغییرات در بازار را پیشبینی کنند، با واقعیتهای جدید سازگار شوند و از فرصتها قبل از رقبا استفاده کنند. مقاله این حوزه را بهعنوان آیندهنگاری استراتژیک واقعی اینگونه تعریف میکند:« یک رویکرد منظم و سیستماتیک برای شناسایی مکان بازی، نحوه پیروزی در آینده و چگونگی اطمینان از انعطافپذیری سازمانی در مواجهه با اختلالات پیشبینی نشده». مسئله فقط در مورد پیشبینی آینده نیست، بلکه در مورد درک نیروهایی است که آن را شکل میدهند و آماده شدن برای پاسخگویی مؤثر به هنگام ظهور. ادغام آینده نگاری استراتژیک به عنوان یک شایستگی اصلی در هر سازمان، صرف نظر از اندازه میباشد. زیرا فقط یک ابزار برای شرکتهای بزرگ با بخشهای استراتژی اختصاصی نیست، بلکه یک مهارت حیاتی برای هر سازمانی است که میخواهد در جهانی پیچیده و نامطمئن پیشرفت کند. در پایان، «بازگرداندن آیندهنگاری استراتژیک واقعی به کسبوکار» فراخوانی برای اقدام برای رهبران و سازمانها است تا در رویکرد خود به برنامهریزی استراتژیک تجدید نظر کنند. آنها با ادغام آینده نگاری در استراتژی خود، نه تنها میتوانند چالش های حال را پشت سر بگذارند، بلکه میتوانند آینده را نیز به نفع خود شکل دهند.